وقتی عشق حالتان را خوب میکند
همه
ما به عشقورزی نیاز داریم اما چون از روی شناخت و آگاهی انتخاب نمیکنیم
نهتنها نیازمان برآورده نمیشود که شکست هم میخوریم و در برخی موارد دچار
بیماری و آسیبهای جدی روانی و جسمی هم میشویم. عقدههایی هم در ما
بهوجود میآید و دقیقا به جای اینکه عشق باعث رفع نیازها و تعالیمان شود،
سیر عکس آن رخ میدهد.
یک
عشق کامل 3 مولفه «وفاداری، صمیمیت و هوس» دارد و کسی عاشق است که هر 3
مولفه عشق را به اندازه کافی در وجودش پرورش داده باشد اما در یک رابطه
عاشقانه، شور و هیجان، تعهد و صمیمیت در ارتباط با یک شیء، موضوع یا فرد
شکل میگیرد که نقش بسیار مهمی در تعیین نوع عشق، بازی میکند و اگر قابلیت
داشته باشد علاقه بهوجودآمده میتواند به «عشق کامل» تبدیل شود. اگر چنین
اتفاقی بیفتد، درمان رخ میدهد، اما شکل گرفتن این نوع عشق، ملزومات و
تمهیداتی میطلبد؛ از جمله اینکه باید انتخاب مناسبی انجام شود. طبیعتا عشق
ما به یک اتومبیل نمیتواند عشق کاملی باشد زیرا ما شور و هیجان را در
مقابل آن تجربه میکنیم اما نمیتوانیم صمیمیت داشته باشیم. این مثال را
میتوانید بسط بدهید به برخی روابط افراد.
نشانه های عشق کامل
در
عشق کامل، از کنار فرد بودن احساس امنیت میکنیم، آرزو میکنیم همچنان در
کنارمان باشد، از لحاظ بعد شناختی، به عشقمان متعهد هستیم و از بعد صمیمیت و
رفتاری، کارهایی میکنیم که باعث خوشحالی و رضایت او میشود.
در
صورتی چنین فضایی بهوجود میآید که انتخابی آگاهانه انجام شود و فرد هم
در مورد خودش به آگاهی رسیده باشد و درگیر عوامل منفی و عقدههایی که در
گذشته داشته، نباشد. مثلا برخی دنبال فردی نوازشگر میگردند چون پدری
تنبیهگر داشتهاند و الان میخواهند فردی در کنارشان باشد که نوازشگر باشد
و بسیار به آنها محبت کند. اما در بیشتر موارد چنین اتفاقی نمیافتد و به
چشم فردی که پدرش نوازشش نكرده، کوچکترین توجهی بزرگ و برجسته میآید،
آنقدر که دیگر بعدهای رفتاری فرد مقابل را نمیبیند و انتخاب اشتباهی
میکند.
پس اولین قدم در رسیدن به عشق کامل، شناخت خودمان و کمبودها
و عقدههایمان است. وقتی از مشکلاتمان آگاه شویم، آنها را از
انتخابهایمان جدا کنیم و فقط درصدد فرونشاندن عقدههایمان نباشیم،
میتوانیم انتخاب درستی داشته باشیم و زمینهساز یک عشق کامل در زندگیمان
باشیم.
اگر این اتفاق نیفتد ما به کمال و تعالی نمیرسیم و
نمیتوانیم فرد موفقی باشیم. مطمئنا شنیدهاید و خواندهاید که بیشتر افراد
موفق، در روابط نزدیکشان هم موفق بودند و کمتر پیش آمده بشنویم فردی در
چند بعد از زندگیاش موفق اما در زندگی خصوصیاش دچار مشکل و در روابط
صمیمی و نزدیکش شکستخورده باشد.
اولین
قدم در رسیدن به عشق کامل، شناخت خودمان و کمبودها و عقدههایمان است.
وقتی از مشکلاتمان آگاه شویم، آنها را از انتخابهایمان جدا کنیم و فقط
درصدد فرونشاندن عقدههایمان نباشیم، میتوانیم انتخاب درستی داشته باشیم و
زمینهساز یک عشق کامل در زندگیمان باشیم
عشق های یک طرفه
خیلی
ها عشق را بهعنوان ارتباط بدون عقلانیت در نظر میگیرند، در حالی که
اتفاقا عشق کامل در بطن خودش عقلانیت دارد. با همین پیش فرض اشتباه هم خیلی
ها هستند که عشق یک طرفه می ورزند و امیدوارند این عشق آتشین شان به ثمر
بنشیند اما در یک عشق یک طرفه شما شور دارید، تعهد و صمیمیت هم نسبت به فرد
مقابل دارید اما اشکال اینجاست که انتخاب درستی نداشتهاید و عشقتان
بازخورد ندارد و نمیتواند تداوم پیدا کند. روانشناسان می گویند بیشتر
عشقهای یکطرفه هم ناشی از کمبودها، حقارت و عقدههای دوران کودکی است و
دیر یا زود شکست میخورد و باعث افسردگی و حتی اقدام به خودکشی میشود.
یادتان باشد داشتن عشق سالم نه تنها حق شما از زندگی شخصی است بلکه اجتماع هم به این عشق سالم شما نیاز دارد. مردم سرمایه معنوی جامعه هستند و اگر زندگی خوب و سالمی نداشته باشند، نمیتوانند خوب کار کنند و تولید خلاقانه داشته باشند.
تبیان