علت افسردگی بعد از ازدواج چیست؟
به نظرتان عجیب نیست فردی پس از عروسی، حال و روز خوبی نداشته باشد؟ آیا شما این طور موارد را اطراف تان ندیده اید؟ متخصصان برای این مسئله توضیح هایی دارند.دو ماه از ازدواج شان می گذرد. ماه عسل شان تمام شده و چند بار در مهمانی های فامیل شرکت کرده اند. قبل از ازدواج فکر می کرد شوهرش مورد مناسبی برای ازدواج است. اوایل خیلی هم مطمئن نبود اما تاییدهای پدر و مادرش او را برای ازدواج مصمم کرد. این روزها می بیند تصوراتش درست از آب در نیامده اند. از خانواده اش دور شده، حمایت های پدر و مادر را از دست داده و یک تنه باید مسئولیت های زندگی را بپذیرد و همین موضوع او را کمی غمگین کرده است. روزها سر کار می رود و وقتی به خانه می رسد باید کارهای زیادی انجام دهد. شوهرش درآمد خوبی ندارد، در کارهای خانه هم به او کمک نمی کند و این مسئولیت های سنگین او را خسته و ناراحت کرده است. یکی از دوستان نزدیکش پیشنهاد کرد به یک مشاور مراجعه کند. پس از چند جلسه مشاوره متوجه شد به «افسردگی بعد از ازدواج» دچار شده است. این افسردگی حالتی است که شاید بعضی از زوج های دیگر هم آن را تجربه کنند. بنابراین اگر این روزها به ازدواج فکر می کنید یا در آستانه ورود به زندگی مشترک هستید بهتر است درباره افسردگی بعد از ازدواج اطلاعات بیشتری داشته باشید تا از بروز این مشکل پیشگیری کنید. لیلا بهنام، روانشناس و مشاور درباره این موضوع توضیح می دهد.
وقتی فردی به افسردگی بعد از ازدواج دچار می شود نشانه هایی از کسالت، غمگینی، بی حوصلگی، کاهش انرژی، کاهش ارتباطات بین فردی را تجربه می کند و از زندگی اش لذت نمی برد. البته این حالت ها یا اختلال افسردگی فرق می کنند. طبیعی است که همه این موارد هیجانات ناخوشایندی هستند و یکی از زوج ها را در حالت غمگینی فرو می برد. شاید غمگینی محض نباشد و فرد بعد از ازدواجش زانوی غم بغل نگیرد، اما به هر حال می توان گفت که این حالت ها خلق و خوی پایینی هستند که با لذت نبردن از فعالیت های روزمره همراه می شوند.
دلخوری از نقش های جدید
افرادی که ازدواج می کنند در زندگی مشترک وظیفه جدیدی را برعهده می گیرند که «وظیفه همسری» است. شاید تصویر ما از این وظیفه ابتدایی و ساده باشد، نه تصویری واقعی که قرار است ایفا شود. فرد باید بداند که لازم است مسئولیت های جدیدی را برعهده بگیرد و این وظایف کارکردهای مختلفی دارند. چنانچه فرد احساس کند آمادگی پذیرش این نقش ها را ندارد یا از پس مسئولیت های جدیدش بر نمی آید و راحتی و آسایش خانه پدری را ندارد، ممکن است دچار افسردگی شود؛ برای مثال شاید خانمی احساس کند باید صبح زود بیدار شود، غذا بپزد یا مرد احساس کند تمام مسئولیت اقتصادی زندگی روی دوش من است و همین احساسات سبب بروز افسردگی شوند.
مجبور بودی ازدواج کنی؟!
یکی از مهمترین علت های افسردگی بعد از ازدواج این است که شاید ازدواج با بی میلی، بدون رضایت و میل شخصی و از روی «اجبار» صورت گرفته باشد. این اجبار می تواند در اثر عوامل درونی به وجود آمده باشد یا فشارهای خارجی سبب آن شده باشد؛ مثلاً خانمی را تصور کنید که احساس می کند زمان ازدواجش فرا رسیده و شاید دیر هم شده، بنابراین عجله دارد که به یکی از خواستگارانش جواب مثبت دهد و وارد زندگی زناشویی شود. این حالت یک اجبار درونی است که فرد خودش با آن درگیر می شود اما پس از ازدواج تازه می فهمد واقعیت های زندگی با تصویری که از ازدواج ساخته، زمین تا آسمان تفاوت دارد. وقتی هر یک از ما با «اجبار» کاری را انجام می دهیم در مورد خیلی از جوانب فکر نمی کنیم و شرایط را به درستی نمی بینیم. در نتیجه ممکن است احساس ناکامی سراغ مان بیاید یا با این طرز فکر مواجه شویم که همسرمان مورد مناسبی برای ما نیست و اختلافات بالا گیرد. شاید هم فکر کنیم که همسرمان به اندازه کافی جذاب به نظر نمی رسد. بنابراین به این نتیجه می رسیم که آنچه به دست آورده ایم به نیازهایمان پاسخ نمی دهد. همه این موارد می توانند پایه افسردگی باشند. گاهی اوقات اجبار برای ازدواج از راه یک عامل بیرونی صورت می گیرد. چند مورد از این اجبارها عبارتند از:
ـ اصرار والدین: خانواده فرد را قانع می کنند با شخصی ازدواج که برایش جذاب نیست یا شرایط خوبی ندارد.
ـ شکست عاطفی: وقتی فردی به تازگی از یک ناکامی عشقی بیرون آمده شاید برای فراموش کردن ارتباط قبلی به ازدواج با فردی دیگری تن دهد و بعد از این انتخاب پشیمان شود. در هر دو حالت اجبار بیرونی به همان دلیل که واقعیت های فردی دیده نشده اند و یک عدم رضایت وجود دارد، احساس سرخوردگی یا افسردگی پیش می آید. وقتی با بی میلی، عدم رضایت فردی یا بدون توجه به واقعیت های موجود وارد ازدواج می شویم احتمال بروز اختلافات بین فردی، تعارضات و بگو و مگوها افزایش می یابد و ممکن است افسردگی و اضطراب دیده شود.
مجردی تمام شد
ازدواج با محدودیت هایی همراه است. بعضی وقت ها ممکن است به دلیل تغییر نقش ها فرد محدودیت هایی را احساس کند. به هر حال این هم جزو ویژگی های نقش جدید است. یعنی فرد آزادی دوران مجردی را از دست می دهد و باید نظمی را رعایت کند، تعهد داشته باشد، نظر طرف مقابل را بپرسد، دور برخی از دوستی ها خط بکشد و... در صورتی که میزان سازگاری فردی با فضاهای جدید خوب نباشد همین موضوع می تواند آزاردهنده و افسرده کننده شود.
وابستگی زیاد به والدین
همه ما والدین مان را دوست داریم اما در مورد برخی از افراد این وابستگی به قدری زیاد است که نگران کننده می شود و پس از ازدواج به صورت نوعی «اضطراب جدایی» بروز می کند. شخصی که سال ها با والدینش در ارتباط تنگاتنگ بوده بعد از ازدواج باید به صورت غیر مستمر با والدینش در تماس باشد و چنانچه این وابستگی خیلی شدید باشد ناخودآگاه احساس کسالت و افسردگی سراغش می آید. بعد از ازدواج پدر و مادر دیگر در دسترس نیستند و مرتب نمی توان با آنها در ارتباط بود. در نتیجه شاید فرد ناگهان احساس کند پدر و مادرش را از دست داده و چقدر دلش می خواهد باز هم بچه والدینش باشد.
مسئولیت های زندگی
بعضی از دلایل بروز افسردگی بعد ازدواج پنهان هستند، یعنی فردی ازدواج می کند و پس از مدتی بدون اینکه متوجه شود، احساس کسالت و افسردگی سراغش می آید. بعد از ازدواج نقش ها تغییر می کند. فرد باید باور کند که قرار است مسئولیت های جدیدی را بپذیرد و نقش های تازه ای داشته باشد. بهتر است نسبت به عملکردهای این نقش آگاهی های بیشتری به دست آورد.
اگر نقش جدیدش را نپذیرفته باشد یا توان قبول مسئولیت ها را نداشته باشد، دچار سرخوردگی و ناکامی می شود. پس از زایمان هم حالت های مشابهی پیش می آید. مادر با مسئولیت های سنگینی روبرو می شود و شاید فکر کند که از پس مسئولیت بر نمی آید، تمام توجهات معطوف بچه است و توانایی نگهداری از بچه را ندارد. بدین ترتیب ممکن است وحشت زده شود و افسردگی را تجربه کند.
پیشگیری از غم و غصه
پیشگیری و درمان بر روی علت ها تمرکز می کند. یعنی قبل از ازدواج افراد باید به این چند نکته دقت کنند:
ـ با اجبار ازدواج نکنید. یکی از مهمترین فرایندهای زندگی بشر ازدواج است که باید با احتیاط، دقت و حتی وسواس صورت بگیرد و با میل و رضایت قلبی باشد. هر نوع اجباری در ازدواج خطای محض است.
ـ قبل از ازدواج باید به بلوغ و رشد کافی رسیده باشید و هدف تان را از ازدواج روشن کنید.
ـ اگر خیلی به خانواده وابسته هستید نشانه عدم بلوغ و رشد ناکافی است.
ـ از همه مهمتر قبل از ازدواج آموزش ببینیم. باید بدانیم وارد چه فرآیندی می شویم و چه کارکردهایی دارد. آموزش های پیش از ازدواج در مراکز مختلفی به طور حضوری برگزار می شود. کتاب و سی دی های مختلفی با این عنوان موجود است و در صدا و سیما هم درباره آن صحبت می شود. یعنی کافی است باور کنیم که باید آموزش ببینیم. ابزارهای آموزش به فراوانی در اختیارمان وجود دارند.
افسردگی بعد از ازدواج را چطور باید درمان کرد؟
برای درمان افسردگی بعد ازدواج مهم این است که در درجه اول بفهمیم افسرده ایم. باید کمی دقت کنیم و با شناسایی علائم به افسردگی پی ببریم. در مرحله بعد باید به دنبال دلایل باشیم. از خودمان بپرسیم که آیا به اجبار تن به ازدواج داده ام؟ اگر این طور است باید برای حل این موضوع کمک بگیریم. برای مثال اگر شما در اثر یک اجبار بیرونی به ازدواج تن داده اید و به خاطر اصرار والدین ازدواج کرده اید، کافی است بپذیرید که به هر حال اراده شما هم در این ازدواج اندکی سهم داشته و پذیرفته اید که این ازدواج را انجام دهید. بنابراین با همین بینش باید بپذیرید که رفتاری را انجام داده اید و وقتی می پذیرید، رفتار پیش آمده را جذف می کنید. در نتیجه تلاش با فضای جدید کنار می آیید و واقعیت ها را به درستی می بینید.
اگر واقعیت های رفتاری ناخوشایندی در رفتار طرف مقابل وجود دارد بهتر است ابتدا با گفتگو برای رفع آنها تلاش کنید. اگر صحبت های بین فردی کافی نیست باید از مشاوران خانواده و زوج درمان گران کمک گرفته شود. در مجموع برای درمان افسردگی پس از ازدواج چند توصیه وجود دارد:
ـ مراجعه به مشاور: اگر ازدواج به دنبال فرار از یک عشق ناکام یا یک شکست عاطفی اتفاق افتاده باز هم توصیه می شود از مشاوره با یک کارشناس ارشد یا دکترای روانشناسی بالینی استفاده شود تا از رابطه قبلی بیرون بیاییم. هیجانات باید تخلیه شوند و اول تکلیف با رابطه قبلی معلوم شود، سپس رابطه جدید مورد توجه قرار گیرد.
ـ برنامه ریزی: وقتی افسردگی به دلیل ازدواج اجباری نباشد، خودمان باید برای رفع آن تلاش کنیم. از دیگران کمک بگیریم و درباره دغدغه ها با همسرمان صحبت کنیم. اگر لازم است از کمک های فکری همسرمان بهرمند شویم. همدردی زوج ها با یکدیگر می تواند فشارها را کاهش دهد. داشتن برنامه ریزی و مشارکت در انجام کارهای خانه اقدام مفید دیگری است تا به مسئولیت های جدید راحت تر رسیدگی کنیم. طبیعی است که اوایل به دلیل وجود نقش های تازه مشکلاتی وجود داشته باشد اما با برنامه ریزی و نظم مشکلات تا حدود زیادی حل می شوند.
ـ گذشت زمان: باید به خودمان وقت بدهیم به هر حال وارد فضای تازه ای شده ایم. بعضی از آدم ها بنابر ویژگی های فردی شان قدرت سازش بیشتری دارند و گروهی دیگر دیرتر سازش پیدا می کنند. پس بهتر است زوج ها به خودشان فرصت بدهند.
ـ پذیرش مسئولیت ها: مسئولیت ها را با همه ویژگی های خوشایند و یا ناخوشایندشان بپذیریم. این پذیرش یک حس درونی است که هر فردی باید خودش آن را پیدا کند. اگر افسردگی پس از ازدواج در اثر وابستگی به والدین ایجاد شده باشد موضوعی است که به تحلیل و تعمق بیشتری نیاز دارد و برای حل آن باید از متخصصان کمک گرفت.
افکارنیوز