اینگونه شوهرتان را وادار به بیان احساسش کنید
برای اکثر زنان واداشتن شوهرشان برای اینکه احساسات درونی خود را با آنها در میان بگذارند، کار مشکلی بنظر می رسد.
میدونم به چی فکر می کنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه." این جمله به گوشتان آشنا است؟
برای
اکثر زنان واداشتن شوهرشان برای اینکه احساسات درونی خود را با آنها در
میان بگذارند، کار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که
ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پیش می آید. اما در این میان موضوعی وجود
دارد که اغلب زن ها از آن بی اطلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنند. تحت
شرایط مناسب، آنها سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند
که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن
همسرتان برای بیان احساساتش چیست؟
راز شماره 1
مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند -- واقعا!
این
درست است. اغلب مردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه
رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیان آنچه که در
ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به علت عدم پذیش او
تحقیر شوند. برای زنها مهم است بدانند که نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر
از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار می گیرد. این موضوع به
خصوص زمانیکه یک مرد در رابطه ای نزدیک و صمیمانه با همسرش قرار گرفته است
بیشتر نمود پیدا می کند. او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و
دوست دارد بداند که موجب خشنودی او شده است. بنابراین اگر مردی احساس
نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا به دلیل گفته هایش به
گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
داوری
کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او برای بیان ذهنیاتش
نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منظور این
نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتوانید آن را در فرصتی بیان
کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه که
هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیل آنچه که ممکن است شما دوست
دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگر عجولانه توسط پیشنهاد دادن نقطه
نظرات خود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا
"از کجا این فکر مسخره به ذهنت رسیده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشان
دهید، هر مردی از سخن گفتن باز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا
حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شود که مطابق با تصور ذهنی شما از آنها
نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایجاد کرده اند را مخدوش
کند.
یک
مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش است -- حتی در
طول یک هفته و یا یک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجازه
دهید جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود
صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این
موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت
خواهد برد.
راز شماره 2
شما نیز درون خود را آشکار کنید
بین
زوجین بیان احساسات درونی باید به صورت متقابل انجام بگیرد. هر فردی
دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می باشد. بسیاری از
مردان تصور می کنند " اگر این مسائل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما
مجبورید نشان دهید که جریان این نیست. به این منظور برای او از خود چیزی
را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما
نیز به او اعتماد دارید.
هنگامیکه
او شروع به بیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا
داده، قدمی به جلو برداشته و در عوض پیشنهادی مثبت ارائه دهید. بعد از
اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه
چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق
افتاده را تحسین می کنم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید
انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضوع لوس شده و تبدیل به
دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دست
انداخته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند
که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در
حالیکه عملا نشان می دهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری
از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او
بگویند که چقدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را
میکنند. با این حال مهم است که موضوع را از این نقطه نظر بنگرید: اکنون
زمان درس دادن به او نیست، بلکه زمان "ایجاد دوستی و مودت" است. وقتی دو
نفر پیمان دوستی می بندند، به تبادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین
دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنند. این جا شما در حال ایجاد سازگاری و
تفاهم می باشید، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در
دنیایی متشابه زندگی می کند.
اینکه
چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها
به آنها آموزش داده شده است که همیشه ساکت باشند، این تصور غلط نیز در
ذهنشان پرورانده شده که صحبت نمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از
شان و منزلت مردان بشمار میرود.عکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار
ضروری است. اگر به این نحو رفتار نمایید، شوهر شما احساس خواهد کرد که کسی
وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش
برایتان خواهد گفت.
راز شماره 3
گذشته را فراموش کنید
آیا
تا به حال با شوهر خود "گفتگویی" داشته اید که به بگو مگوهای مربوط به
نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا
داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشد؟ چنین موضوعی تقریبا
در هر رابطه ای اتفاق می افتند اما واقعیت باقی می ماند؛ مردها وقتی
آمدنش را حس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی
مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تحریف و سوء تعبیر شده، به
دیگران گفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احساسات
برایش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این است که
بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هر آنچه که او انجام داده و یا
گفته، شما نیز درگیرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب
مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عنوان شخصی
بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در
نقشهایی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده
شوند.
برای
مثال برخی از زنها عاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای
اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسات خودشان و نیز احساس قدرتمندی در برابر
شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میکنند. در حقیقت
ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است
این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.
اگر
میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغییر داده و یا از آن
پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شما حرف بزند، این راه را
امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید
و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده ممکن است دخیل بوده
باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایط با دیدی
باز بنگرید. به روی تمام مسائلی که او "درست،" و نه "غلط" انجام داده،
تمرکز کنید. اگر نیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه
تان عاید شما شده است، و آنچه که شما در عوض نصیب شوهرتان نموده اید،
تهیه کنید. به زمان هایی که شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به
راه هایی که هر دوی شما توسط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید.
توانایی
بخشش دیگران ممکن است فقط بسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او
یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته
باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم
داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
راز شماره 4
شنونده ای استوار و ایمن باشید
آیا
داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد برای
صادق بودن تلاش می کنند. حقیقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل
عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می باشد.
اغلب مردان احساس می کنند که زنها می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند
چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از
بیان حقایق زندگی خود به همسرشان وحشت دارند چرا که باعث آشفتگی و اضطراب
وی خواهد شد. در واقع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود
از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می
کنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی
خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند.
متاسفانه،
بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احساس و تفکر یک مرد را نیز در
سر می پرورانند که این نوع خیال پردازی باعث ویرانی حقیقت شده، و
بنابراین این گونه به مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف
متوجه شوند که نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن
حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مورد مقصرند، اما اشتیاق برای گوش
دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب
میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در
پستی بلندی های زندگی همراه او خواهد بود.
اگر
برای خروج از این تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه
چیز را از خود سؤال کنید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر
واقعا نیاز دارید؟ آیا از شوهر خود می خواهید که تصویری خیالی برای شما
باشید، و آیا مشتاقید به او اجازه دهید حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ
هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما
قطعا می توانید عضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت
نمایید. به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخیلات باعث ایجاد احساسی شگرف
در ما میگردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم،
نیرومندتر رشد خواهیم کرد. توانایی پذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه
می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات
میگیرید، افزایش می یابد.
راز شماره 5
با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید
این
پرسشی قدیمی ولی خوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه می توانیم با
دیگران صداقت داشته باشیم؟بهترین روش کمک بهر مرد برای بیان راحت احساساتش
این است که ابتدا خود شما راحت بوده، طبیعی رفتار نموده صادق بوده و جو
گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی که در زندگی با آنها مواجه می شویم
انعکاس بخش های مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام
بنحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند.
به
همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد
مردان، بلکه باید در رابطه با خودمان هم بکار ببندیم. برای مثال آیا شما
قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیا نارضایتی حاصل از اشتباهاتی که
در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی
که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می
نمایید، طبعتا با شریک زندگی خود نیز به همین منوال رفتار خواهید کرد. اگر
شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یا در برخی از مسائل
احساس کمبود نموده باشید، احتمال دارد همین رویه را در مورد شوهرتان در
پیش بگیرید.
آگاهی در اینجا نقش
تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و
شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نحوه رفتار و مراعات خود با خود و
نحوه برخورد نزدیکانتان در گذشته با خود را تهیه کنید. اگر صدمه دیده اید،
این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اساس
معیارهای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در برابر خود و
کسی که با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.
گاهی
اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار که او نیز همین
کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش
میکند. چنین حالتی باعث بروز رفتارهای متناقص و عدم صداقت با خود و دیگران
خواهد شد. برای رسیدن به عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که
می بخشید، به همان اندازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی
مطلق را روا می دارید، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید.
شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمند آن دیر یا زود
نمایان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید که مورد
احترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.
با
خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگی
شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او بصورتی راحت و طبیعی صحبت
کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.
جام نیوز