آیا غم احساس بدی است؟
غم از کجا می آید؟از آنجایی که یک فرد باب دل خودش زندگی نکند.
آیا غم زدگی احساس بدی است؟به هیچ وجه.اتفاقا نشان دهنده ی این است که فرد به این موقعیت رسیده که باید یک تغییری در زندگی خود به وجود بیاورد.درست مثل قرار گرفتن در تاریکی که نیاز به روشنایی را به دنبال خود می آورد.
به جز انسان موجودات دیگر هم کسل و دلمرده می شوند؟-نمی دانم چون انسان ابزار(زبان )را در اختیار دارد و می تواند درموردحالتهایی که دارد صبحت کند اما حیوانات ازاین امتیازبزرگ محروم هستند.بنابراین بهترین جواب این است که بگویم نمی دانم.
چه چیزی باعث غمگینی انسان می شود؟-وقتی ظاهر و باطن در آدمها یکی نیست این مشکل به وجود می آید .کسی که در دل به گونه ای دیگر فکر می کند اما درظاهر خلاف آن را انجام می دهدکسل و غمگین می شود.همین تقسیم زندگی به دو بخش و دوگانگی باعث حالت اندوه می شود.
یعنی آمهایی که هر کاری که از ته دلشان می خواهند انجام می دهند،کسل نمی شوند؟-نه
آیا رسیدن به ثروت ، موقعیت تحصیلی خوب و احترام اجتماعی باعث رفع کسالت و غمگینی در انسان می شود؟-شاید با همه ی اینها به عنوان یک فرد موفق به نظر دیگران رسید ولی اگر کسی از ته دلش این چیزها را نخواهد و برای دل دیگران به آنها رسیده باشد قطعا احساس کسلی خواهد کردچرا که این کاریا موقعیت را باب طبع خود به دست نیاورده.البته مسئله بر سر این نیست که پول یا موقعیت اجتماعی بد هستند.بلکه شاید این چیزها یک نفررااز درون راضی نکنند کما این که ثروتمندان زیادی هستند که با وجود زندگی مرفه باز هم احساس غمگینی می کنند.
چرا غمگین بودن فی نفسه بد است؟-اصلا وقتی آدم تحت شرایط بدی قرار می گیرد یعنی آدمادگی برای تغییر روحیه را دارد.حرکت و انجام کا ردل بخواه نتیجه ی غمگین بودن است.بنابراین اگر چنین حالتی برای انسان رخ نمی داد چگونه اومی توانست متوجه شود که راه را درست انتخاب نکرده .درست مثل تب که علامت بیماری برای جسم است.غمگینی را جشن بگیریم چرا که علامتی است به سوی آگاه شدن نسبت به وضع روحی خود.برای درک شادی نیازبه غم داریم والا چگونه انسان می تواند متوجه حالت دورنی خود بشود .وجود این تضاد بسیار ضروری است.
چرا زندگی در نظر بعضی جز رنج نیست؟ - این صرفا یک تعبیر از زندگی است.آزادی انسان برای تعبیر،یک لطف خدایی است.اما از همین آزادی وقتی در جهت تعبیر منفی استفاده می شود زندگی به جهنم تبدیل می شود.خود انسان است که این بلا را با تعابیرش خوب یا بد ارزیابی می کند.یکی وقتی صبح زیبایی،و دیگری هنوز چشم باز نکرده می گوید :ای خد اباز هم صبح شد،انسان صاحب اختیار است و می تواند نحوه ی دید خود را به مسایل تغییر دهد.رنج آور یا باشکوه دیدن زندگی به خود انسان بستگی دارد.زندگی ن رنج است و نه شادی و درعین حال هم رنج است و هم شادی.رسیدن به این ادراک تعادل را در فرد به وجود خواهد آورد.