دختران مجرد و تأخیر در ازدواج
اساس شکلگیری هر جامعهای بر مبنای نهاد خانواده شکل میگیرد. در صورت هرگونه تغییر و تحول در جامعه، به طور طبیعی شاهد تغییراتی در این نهاد نیز هستیم. افزایش سن ازدواج دختران و در برخی از موارد، بروز پدیده تجرد قطعی در بین آنان، از زمره این تحولات است که در نتیجه تغییرات کلان، در سطح جامعه حادث شده است.
زمان ازدواج و تشکیل خانواده از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد. توسعه و نوسازی در دنیای جدید با تغییر سریع و قابل توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد، تغییر در زمان ازدواج و تأخیر آن را موجب شده است. فروپاشی نظامهای خانوادگی گسترده، جایگزینی اقتصاد تجاری و صنعتی به جای اقتصاد کشاورزی سنتی، پیچیدهترشدن تقسیم کار اجتماعی، گسترش تحصیلات همگانی و مشارکت بیشتر زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی خارج از خانه، عواملی هستند که در تأخیر ازدواج نقش دارند(محمودیان, 1383: 48).
از طرف دیگر نباید این نکته را فراموش کرد که پدیدهای به نام افزایش سن ازدواج، موجب بروز اختلالاتی در کارکردهای طبیعی نهاد خانواده شده است که موجب شده تا به طور طبیعی با نابسامانیهایی در جامعه مواجه باشیم. نابسامانیهایی چون شیوع انواع فسادهای اجتماعی، بحران میل جنسی، فرار دختران و بحرانها روحی و عاطفی و ...
پدیده افزایش سن ازدواج نه فقط در ایران، بلکه حتی در کشورهای توسعهیافته فراصنعتی مانند ایالات متحده آمریکا نیز مشاهده میشود، به طوری که براساس نتایج مطالعات موجود، سن ازدواج در این کشور از اواسط دهه 1960 به طور برجستهای در بین جمعیت آن افزایش یافته است(لوگران و زیسیموپولوس 1. 2، بدین :2004).
به این صورت که نسبت افراد ازدواج کرده در این کشور در سال 1960 برابر با 78 درصد بود که در سال 2000 به 52 درصد و در سال 2005 به کمتر از 50 درصد کاهش یافت(کونز.(1 :2006).
با توجه به نکات مذکور میتوان به این مسئله اشاره کرد که ازدواج یک امر فردی- اجتماعی است که در پیوند با محیط زندگی و شرایط اجتماعی و فردی افراد، قرار دارد. نکته قابل توجه در این رابطه این است که در سالهای اخیر به دلایلی، سن ازدواج در جامعه ما افزایش داشته است. برخی از کارشناسان امور اجتماعی اینطور بیان میکنند که رشد نگاه مادیگرایانه در دختران، از عوامل بالا رفتن سن ازدواج در آنها بوده است.
این نگرش موجب ایجاد توقعات و انتظاراتی در دختران نسبت به انتخاب همسر آینده شان شده و عدم تطابق این معیارها با مردان و پسرانی که خواستگار آنها هستند، موجب میگردد تا از ازدواج سر باز زنند. در موارد بسیاری هم مشاهده میشود که طرح این خواستهها و توقعات، موجب عقبنشینی پسران از ازدواج با این دختران شده است. عامل دیگر به ارتقای شغلی دختران مربوط میشود؛ دخترانی که با داشتن مدارک تحصیلی بالا، موفق به کسب مشاغل نسبتاً خوب با درآمد بالا شده، به نوعی با احساس استقلال مواجه میشوند و کسب احساس خودکفایی میتواند به عنوان دلیلی برای سختگیری در ازدواج و به تأخیر انداختن آن باشد.
یک نظریه جمعیتشناسی به نام نظریه گذار جعیتی دوم، به بررسی دلایل افزایش سن ازدواج میپردازد. این نظریه بر تأثیر هماهنگ عوامل اقتصادی و اجتماعی، به ویژه تضعیف کنترل هنجاری و افزایش استقلال اقتصادی زنان(فرهنگی (، سکولاریزاسیون) و فناوری مدر ن (،جلوگیری ازحاملگی بر افزایش سن ازدواج تأکید دارد.
این عوامل، در کنار یکدیگر، ترجیحات و سلایق افراد را به سمت فردگرایی، آزادی و استقلال، تغییر داده و در نتیجه باعث افزایش سن ازدواج شد اند. نظریه گذار جمعیتی دوم، معتقد است که افزایش تصاعدی در خودمختاری فردی در زمینههای اخلاقی، مذهبی و سیاسی، اساس تغییرات صورت گرفته در تشکیل خانواده است.
سکولاریسم، جنبشهای رهاییبخش،گسترش ارزشهای فرامادیگرایی نظیر توسعه شخصی و خودشکوفایی، تردید نسبت به نهادها و افزایش بی تابی نسبت به دخالت افراد بیرونی در زندگی شخصی، از هر نوع منبع اقتدار و جزء جنبههای مختلف تحول در ارزشها هستند که به نوبه خود باعث شدهاند تا فرد برطبق اراده آزاد خود برای زندگیاش تصمیم بگیرد.
بنابراین، کاهش ازدواج و افزایش جایگزینهایی مانند ه خانگی را میتوان نمود نگرش غیرهمنوا و اعتراض علیه منابع اقتدار و همچنین شیوهای برای آشکارسازی آزادی فردی در مقابل قراردادها و عرف دانست. بنابراین، پیش قراولان این تفکر جدید، عموماً افراد تحصیلکردهتر، سکولارتر و خودمختارتر و در نتیجه کسانی هستند که برای روابط عاطفیشان، خواستار فراهم بودن حداقل شرایط لازم زندگی هستند. از طرفی، هرچه محدودیت کمتری برای نسلهای جوانتر وجود داشته باشد، آنها نسبت به پذیرش رفتارهایی که به قبول تعهد و مسئولیت ختم میشود، بیخیالتر میشوند. از این رو، گرایش دارند از آن دسته انتخابهایی که امکان بازگشت در مورد آنها وجود ندارد و یا خیلی الزامآورند، اجتناب کنند. ( روزینا و فرابونی، 2004. 5-6 :).
چند پیشنهاد برای ممانعت از افزایش سن ازدواج دختران
نتایج برخی از تحقیقات در زمینه دلیل تأخیر ازدواج دختران نشان داد که خانوادهها بیشتر از خود دختران توقعات بالا نسبت به ازدواج داشته و خواهان تحقق این توقعات و انتظارت برای دخترانشان هستند. این تحقیق پیشنهاد میکند که برای جلوگیری از افزایش سن ازدواج دختران و احتمالاً رسیدن دختران به تجرد قطعی، دولت با برنامهریزی مناسب فرهنگی خصوصاً از کانالهای رسانهای، زمینه آن را فراهم آورد تا خانوادهها از میزان سختگیری و توقعات و انتظارات خود، بهخصوص در تعیین مهریه و برگزاری مراسم پرهزینه، بکاهند.
در مقابل این کاهش انتظارات و توقعات قابل تعدیل و نه چندان اساسی برای زندگی مشترک، پیشنهاد میشود که خانوادهها در انتخاب همسر مناسب برای دختران، با کنارگذاشتن چشم و همچشمیها، بیشتر معیارهای معنوی مانند نگرش و پنداشت دینی به زندگی، صداقت و درستی، رفتار اجتماعی پسندیده، شخصیت مناسب و ... را ملاک قرار دهند تا ملاکهای مادی صوری.
بخشی از دلائل عدم ازدواج دختران، نداشتن شرایط مناسب بهخصوص اقتصادی و مالی از طرف پسران است. در رابطه با این موضوع، پیشنهاد میشود که: 1) خانوادهها با حمایت مالی خود از فرزندان، زمینه گرایش و تمایل هرچه بیشتر آنها به ازدواج را فراهم کنند. قدرمسلم بسترسازی برای شکلگیری نقش حمایتی خانوادهها در این زمینه، مقولهایست که جنبه دیگری از توجه و اهتمام دولت را میطلبد. 2) دولت با ایجاد و گسترش فرصتهای شغلی برای جوانان پسر و در نتیجه ایجاد امنیت شغلی برای آنان، ارائه تسهیلات مالی ازدواج با شرایط مناسب، فراهم آوردن شرایط مناسب تأمین مسکن و جز اینها، موجب انگیزهبخشی به آنها جهت علاقه و گرایش به ازدواج شود.
نتایج تحقیقات نشان داده که عوامل فرهنگی مانند وضع مهریه سنگین از طرف خانوادهها نیز به سهم خود در تقلیل گرایش پسران به ازدواج مؤثر است. از این رو، پیشنهاد میشود دولت با وضع قوانین مناسب در زمینه مهریه، در جهت تعدیل و عقلانیکردن میزان آن مبادرت نماید. این سیاست دولت، طبیعتاً ازدواج را از یک مقوله اقتصادی به یک مقوله اجتماعی- فرهنگی تبدیل کرده و خانوادهها نیز دیگر به زندگی اشتراکی و ازدواجی دخترشان با یک خواستگار به عنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه نخواهند کرد.
جامعهپذیری مناسب دختران نسبت به ازدواج، راهکار دیگری است که کاربست آن از طرف خانوادهها میتواند مانع از تأخیر سن ازدواج در بین دختران شود. ضمن آنکه خانوادهها میتوانند با آموزش عملی زندگی خوب زناشوئی از طریق فراهم کردن فضای مناسب زناشوئی در خانواده مانند ابراز علاقه و دوستی والدین نسبت به همدیگر در نزد فرزندان، رضایت والدین از ازدواج، عدم تجملگرایی و مواردی مشابه، موجب ایجاد نگاهی درست و شایسته نسبت به ازدواج شوند. از طرفی، نباید فراموش کرد که این عمل خانوادهها، انتظارات و خواستههای دختران از ازدواج را نیز تعدیل خواهد نمود؛ انتظاراتی که شاید عمده آنها برخاسته از بافت خانوادگی آنان باشد.
به نظر میرسد که لازم است تا دولت با ارائه برنامههای آموزشی به مردم در قالب رسانهها، خاصه تصویری در ساعات پربیننده، فرهنگ وساطت در ازدواج را در بین مردم تشویق کرده، صداقت در قول و عمل در هنگام تحقیقات ازدواج را بین مردم ترویج، و تشویق کردن جوانان به ازدواج را بین مردم گسترش دهد.
منابع
1- محمودیان،حسین(1383)بررسی عوامل موثر بر افزایش سن ازدواج،نامه علوم اجتماعی،شماره 24،69-85.
2- مرکز پژوهشهای بنیادی ( 1372 ع)و امل مؤثر بر سن ازدواج، معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
3- کرم حبیب پور گتابی* ، غلامرضا غفاری، علل افزایش سن ازدواج دختران(پایان نامه ) زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، دورة 9 ، شمارة 1، بهار 1390
4- اینگلهارت، رونالد ( 1382 ) تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، چ دوم، تهران: کویر.
فاطمه ناظم زاده - کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی